روزها به تباه ترین حالت ممکن میگذره.. همش میترسم از همهجی میترسم از این که یه کاری رو اشتباه انجام بدم و بعد ادمها دعوام کنن یا شرمنده شم میترسم. که اگه این کار رو اشتباه انجام بدم اونا دیگه دوستم نخواهند داشت. این ترسا از کجا میاد؟ از میم؟ نمی دونم... اره .. شاید از قبل ترش... اعتماد به نفسم خیلی خیلی پایینه... چندروز پیش داشتم فگر میگردم که انگار همه ی عمرم نا موفق شدن تا رسیدن تا عالی شدن. یه ذره فاصله داشنم. الانم همینه.. الانم فکر می کنم تا رسیدن تا تموم کردن تا همه چی یه ذره فاصله دارم.. ولی این فاصله انگار پرشدنی نیست. انگار وسعم به این یه ذره رو درست پیش بردن نمیرسه...