رشته ی وصال ابهام ها

هیچ اگر سایه پذیرد ما همان سایه هیچیم

رشته ی وصال ابهام ها

هیچ اگر سایه پذیرد ما همان سایه هیچیم

من اینجا رو درست کردم تا ازخودم از اتفاقا و از فکرام راجع به خودم، زمین و زمان بنویسم. امید دارم تهش که رسیدم اینا رو بچسبونم به هم بگم ببین چی شد اینجا رسیدی؟ و بعدش چشمامو ببندم و برم برای همیشه.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

به وقت آبان...

پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۴۰۲، ۰۸:۵۹ ب.ظ

دلم گرفته. حسودیم میشه و دلم تنگه... همزمان پر از تناقض... هر چه که میشد اتفاق بیفته به بدترین شکل اتفاق افتاد. البته نه بدترین شکل به یکی از شکل های بد... حالا انگار باید هرروز منتظر بشینم تا که خبرش بیاد. شایدم هیچ وقت نیاد... یه ن،ر خیلی ریزی ته دلم هست که میگه همه چی درست میشه... که میگه همه چی بالاخره خوب پیش میره... ،لی خیلی کوچیکه.. چه میدونم به اتفاقای خوب دل میبنده کارای عجیب و غریب میکه... به حرفای خوب که شاید فقط توی یه لحپه گفته شدن. از طرفی غرورم شکسته و این غرور شکسته قرار نیست حالا حالا ها بپذیره که چه بلایی سرش اومده یا قراره چقدر دیگه شکسته شه...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۸/۱۱
پریسا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی