رشته ی وصال ابهام ها

هیچ اگر سایه پذیرد ما همان سایه هیچیم

رشته ی وصال ابهام ها

هیچ اگر سایه پذیرد ما همان سایه هیچیم

من اینجا رو درست کردم تا ازخودم از اتفاقا و از فکرام راجع به خودم، زمین و زمان بنویسم. امید دارم تهش که رسیدم اینا رو بچسبونم به هم بگم ببین چی شد اینجا رسیدی؟ و بعدش چشمامو ببندم و برم برای همیشه.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۹ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

بیا ره توشه برداریم ...

قدم در راه بی برگشت بگذاریم ...

ببینیماسمانِ هرکجا آیاهمین رنگ است؟!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۷ ، ۰۱:۱۹
پریسا

.

اتفاق ها مختصات دارند و آن، زمان و مکانِ رخ دادن آن هاست. و این موضوع ِ عجیبیست که بشر از ازل تا به ابد نتوانسته کشف کند بهینه ترین مختصات براى رخ دادن ِ اتفاق ها چیست. و فعلا رمز موفقیت ِ شاهکار ها احتمالات ِ عجیب و غریب است که به هم گره می خورند.


شما تصور کن، اگر بیل گیتس استیو جابز و امثالهم در ایران به دنیا مى آمدند حاصل چه میشد؟ جز مغز هاى فرارى ِ خارج شده از ایران که قلبشان تا ابد شناور مى ماند میان ِ دو کشور؟! آیا هرگز بهترین ِخودشان مى شدند؟.


از آنور ِ ماجرا هم که نگاه کنى اگر خمینى دقیقا چهل سال ِ پیش در آن بحبوحه حضور نداشت، هرگز رهبر ِ یک انقلاب خوانده نمیشد. 


خوب که به ماجرا نگاه مى کنى، دنیا پر است از این تصادفات و همزمانى و ها هم مکانى ها براى ژن هاى خوب. و از آن طرف پر از دیوار هایى که به خاطرِ گناه ِ نکرده ِ ى به دنیا آمدنمان در این زمان و مکان جلوى پایمان گذاشته اند.


میان همه ى آن بزرگترین ها، باید توى اتفاقِ کوچک را هم شامل شوم، تو که مختصات آمدنت خیلى زود بود و بى موقع و رفتنت در نا کجا آباد و لا مکان.


اتفاق ها براى رخ دادن به بهترین زمان و مکان ِ ممکن احتیاج دارند...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۷ ، ۰۰:۲۶
پریسا
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۲ دی ۹۷ ، ۱۶:۰۳
پریسا

من اینحا داخل دفتر کیفکو در جواى آقاى الف. میم  نشستم 

چاى عسل میخورم 

و بغض داره خفم میکنه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۷ ، ۰۹:۴۵
پریسا

کاش وقتى مرهم نیستیم درد هم نباشیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۷ ، ۲۰:۲۳
پریسا

فردا قدم اول رو بر میدارم ...

باید ازین اتاق بیام بیرون 

گرچه بغض داره خفم میکنه :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۷ ، ۲۲:۲۱
پریسا

93 روزه که جنگجو ام

هر صبحی که پا میشم ...

شکستش میدم و از جام پا میشم ..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۷ ، ۰۸:۴۲
پریسا
وقتی رفتی درو بستی
همه چی تاریک شد...
دنیا سیاه تر از همیشه شد.
گشتم . گشتم انقد گشتم تا بالاخره ی روزنه پیدا کردم انگار که این نوره از سوراخ کلید قفل میومد..
بلند شدم زور زدم سعی کردم درو باز کنم ...با زور محکم کشیدمش ..باز نشد ...
رو زانوهام خم شد تموم کف اتاقو دنبال کلید گشتم ..رو زانو و خمیده کف دستمامو همه جای اون زمین زبر کشیدم ... تا بالاخره ی کلید پیدا کردم تو گوشه ی راست اتاق تو تاریک ترین جا ...
در باز شد ...
در بازه و دنیای بیرون منتظر منه.. منتظر برم پیداش کنم کشفش پیداش کنم ... اما زیادی نور داره...انقدر نور داره که مدت هاست نشستم جلوی در و میترسم پامو بیرون بذارم ...
فک کنم دیگه کم کم باید برم بیرون ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۷ ، ۱۰:۳۷
پریسا

صبر جمیل ...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۷ ، ۱۸:۱۲
پریسا