اشتیاق
چی میشه که به سمت چیزی اشتیاق پیدا می کنیم ؟ واقعا اکتسابیه یا ژنتیکی ؟ مثلا باید بپذیریم که :
هر کسی را بهر کاری ساختن میل آن را در دلش انداختن ؟
اگه که اینطوره چرا خیلی از ادم های موفق با فاکتور های موفقیت امروزی ُ گذشته ی کارشون رو از پدرانشون دارن ؟ چرا مثلا همایون شجریان خوب می خونه و احسان خواجه امیری هم ؟ چطوریه این میل ها ؟ چرا اونایی که حرفه های پدرانشون رو ادامه میدن موفق میشن ؟ خب آره ! زمینش آماده است ... اما دیگه چی ؟ یعنی اگه مثلا من جای دیگه و تو شرایط دیگه ای به دنیا میومدم بازم همینایی که الان دوس دارم رو دوست می داشتم ؟ شاید ما آدما واقعا لایه های پیچیده ای داریم که باید هزار تا پرده رو کنار بزنیم تا پیدا کنیم اون میلی که ی روزی خدا قلپی انداخته تو دلمون ...یکی از اون پرده ها کمبودا و تله های ذهنیمونه .. باید اونا رو پیدا کنیم و اون چیزایی که اشتیاقمون بهشون ناشی ازون تله هاست جدا کنیم ..مثلا من خیلی به فکر اطرافیانم هستم ُ پس یعنی باید برم ی خیریه ی خفن بزنم و برم جلو ؟ گمون نمیکنم ..چون وقتی بر میگردم و عقب رو خوب کنکاو می کنم می بینم ریشه اش مثلا درد و دل مادرمه تو بچگی ! این یعنی چی ؟ یعنی من باور کنم ؟ فک نکنم ... ! چون یحتمل وقتی این کارو کنم و برگردم عقب رونگاه کنم لجم می گیره که چرا همچین چیزی هدف منو ساخته !
ی چیزی باید من رو فارغ از خوانوادم سمت خودش جذب کنه و من رو خوشحال کنه !
راحله که به نظرم هوشمندانه بسیار عمل میکنه و الان دقیقا جاییه که باید باشه ُ شروع کرده بود نظرش رو راجع به آدم های موفق می نوشت و این که چرا احساس می کنه اون ها موفق هستن ؟ و در نتیجه می خواست ببینه که چیه که اون آدم ها رو براش جذاب میکنه و بالاخره از همه ی اونا بفهمه که آقا بالاخره چی از جون دنیا می خواد ...
این جا برای من مثل یک صندوق چه است .