رشته ی وصال ابهام ها

هیچ اگر سایه پذیرد ما همان سایه هیچیم

رشته ی وصال ابهام ها

هیچ اگر سایه پذیرد ما همان سایه هیچیم

من اینجا رو درست کردم تا ازخودم از اتفاقا و از فکرام راجع به خودم، زمین و زمان بنویسم. امید دارم تهش که رسیدم اینا رو بچسبونم به هم بگم ببین چی شد اینجا رسیدی؟ و بعدش چشمامو ببندم و برم برای همیشه.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

ده روز با داعش

پنجشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۵۹ ق.ظ

از روزی که فکر این اومد تو  ذهنم که باید ادم کتابخونی بشم، شاید هشت نه سال میگذره و من هنوز به اون جایگاه نرسیدم، اما بیشتر از هر وقت دیگه ای میل به خوندن و سر در آوردن دارم الان ...

     "ده روز با داعش" نام کتابی است نوشته یورگن تودنهوفر خبرنگار آلمانی که تجربه ی خوبی در مصاحبه با آنچه که تحت عنوان ترریست هست دارد. کتاب چندین فصل است و با مقدمه ی نه چندان جذاب نظرات نویسنده راجع به داعش و غرب شروع می شود،  فصول اول طوری پیش می رود که انگار یک مسلمان  از نوع ایرانی اصول گرایش آن را نوشته و یا حداقل دستور نوشتن آن را داده ُ چرا که جانب داری و مخالفتش با غرب ُ آن بی طرفی و حرف همه را باید شنید که ادعا می کند را در خود نگنجانده است .

در فصول بعدی  صحبت های مقدماتی اش را با یکی از اعضای جبهه النصره که از داعش جدا هستند آغاز می کند. اسلام از نظر این مجاهد اسلام جذابی است، همان اسلامی است که برای من مهربان و بخشنده است و در عین حال به جهاد هم اعتقاد دارد.  گفت و گو های بعدی با "ابوقتاده" از پیکار جوهای آلمانی داعش است که نویسنده او را از فیس بوک پیدا میکند، صحبت ها حول داعش انگیزه هایش و هدف خبرنگار برای رفتن به آنجا صورت می گیرد و تلاش دو طرف جذب اعتماد یکدیگر است. ابوقتاده نه یک جانی است و نه یک انسان خل وضع !  او جوانی اهل فکر غربی است که مسلمان می شود و بعد انجام فرایض اش در آلمان برایش سخت به  نظر می آید تا انجا که با داعش و ایدئولوژی های آن آشنا  می شود . در این میان یورگن تودنهوفر موفق می شود با مادر ابو قتاده هم مصاحبه کند. با همه ی این ها او هنوز مادر است و نگران پسرش! در نهایت با امان نامه ی ابوبکر بغدادی که یورگن و همراهانش در امان هستند و می توانند در مناطق تحت سلطه ی داعش  تردد کنند با موفقیت صادر می شود و آن ها سفری جدید و  خطرناک را آغاز می کنند.

اعتراف میکنم ازین جای قصه به دلیل تازه بودن و شنیده نشدنش برایم جذاب بود. آن ها به ترکیه می روند و سپس  راهی سوریه می شوند. با اعضای داعش دیدار دارند و زندگی در رقه و موصل را توصیف میکنند با آن ها به خوبی برخورد می شود، هر نوع غذایی برایشان سرو می شود و اجازه ی  صحبت با افراد مختلف را دارند. تمام تلاش داعش بر این است که ثابت کند اسلام دین حق است و زندگی به خوبی در این شهر ها رواج دارد، گرچه هواپیما ها و پهباد ها مدام بالای سرشان در رفت و آمدند. به نوشته ی او خانه های زیادی ویران شده اند و غیر نظامی های زیادی توسط امریکایی ها بمباران شده اند. داعش  برای خودش تشکیلات دارد از پلیس راهنمایی گرفته تا بیمارستان ها و پلاک های روی ماشین ها، همه شمایل پرچم داعش و آرمان هایش را به خود گرفته اند. آن ها به مسیحیان اجازه ی زندگی در شهر را در صورت پرداخت جزیه داده اند و لکن آن ها از شهر گریخته اند. همه ی مسلمانان باید زیر پرچم اسلام بروند چرا که اسلام دموکراسی را بر نمی تابد و نمیشود که قوانین انسان را جایگزین قوانین خداوند کرد، همه چیز باید مطابق گفته ی خداوند اجرا شود، شیعیان و ایزدی ها مرتد به حساب می آیند، آن ها قبرپرست و مشرکند و باید اعدام شوند.

 دنیایشان برایم جذاب است و گاهی نوشته ها این فکر را برای من ایجاد کرد که چقدر من به اسلام معتقدم و چقدر مانند داعش آن را جدی میگیرم؟ آن ها معتقدند خدا با آن هاست و با تعداد کم   توانسته اند وسعت زیادی را تصرف کنند و این را قطعا کمک خداوند می دانند همانطور که اوایل اسلام بود، امید بسیار زیادی به پیروزی دارند. اما حقیقتش این است که خیلی از جنبه های دین را برای خودمان و به نفع خودمان تغییر میدهیم. با این وجود حتی آن ها هم درست کار نمیکنند. همه ی ما روایت های مختلفی از دین برداشت کرده  ایم و انقدر ظرف انعطاف آن زیاد است که می شود روی هر چیزش حتی همجنس گرایی هم بحث کرد.

 این که  چه اتفاقی می افتد که تعداد زیادی از  غربی ها به داعش می پیوندد باید موضوع جالبی باشند، از بی بند و بار ی خسته اند؟ زندگی برایشان کسل کننده است؟ افراطیون بی دینی هستند؟ یا دیوانه هایی که داعش را فرصت خوبی برای انتقام می بینند؟ 

تودنهوفر کتاب را با نامه ای سرگشاده به ابوبکر بغدادی تمام می کند و از او برای سفر سلامتش به آنجا تشکر میکند، اما  صراحتا مخالفتش را با کار های او و انچه از اسلام به نمایش میگذارد اعلام میکند، می گوید که بغدادی به جای اسلام ضد اسلام را تبلیغ میکند و هیچ شناختی از اسلام ندارد، به پیکار جوهای غربی هم پیشنهاد می کند باز گردند و خود را معرفی کنند تا با آنها به عدالت برخورد شود.

نهایتا کتاب روایت ساده و صادقانه ای به نظر می  رسد که داشته باشد و خواندن آن کمترین فایده اش باز نگری  دین  داری خودمان است. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۳/۲۴
پریسا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی