روز های خوب
خب...
همیشه که قرار نیست بد باشه، هرجور سعی کنی به دنیا نگاه کنی احتمالا همونجور بازخورد میگیری.
برای نوشتن بهانه کم نیست اما بهایی که باید براشون بدیم بیشتره و بیشتره انقدر که باعث میشه ننویسی...یا حتی بنویسی ولی باز خطش بزنی..
میگه تو لوسی
میگم لوس؟!
میگه اره، وقتی انتظار داری که هرچی می خوای در اختیارات باشه پس لوسی...
بیشتر فک میکنم. من لوسم ؟! این که نمی خوام یک سری اتفاقا تو زندگیم بیفته و میفته من لوسم؟! این که دست من نیست که همه چی رو درست کنم، من لوسم؟! اره خب شاید بشه اسمشو گذاشت لوسی...
تو وضعیتی ام که نه میتونم یک قدم برم جلو و نه می تونم هیچ قدم بیام عقب ...باید همینجا وایستم و شک نکنم ...یا حداقل فعلا تکون نخورم..
میرم وای میستم رو قله و تنهایی لبخند میزنم، به همه ی اون چیزایی که دوس داشتم و حالا زیر پاهامن ...
حرکت کن پری ...
حرکت کن رو به جلو
برو جلو و لطفا پشت سزتو دیگه نگاه نکن وقتی راه افتادی...