سال نو!
امروز برای اولین بار شمردم که تا به حال چندتا بهار پشت سر گذاشتم و هر کدام را کجا بودم. من 26 تحویل سال را هرسال با جان سالم و دل گاهی شاد و گاهی گرفته پشت سر گذاشتم. که این اولین سالیست که نه تنها از خانواده و نه تنها از دوستانم بلکه از آشنایان غربت هم دورم. کاش فقط دوری بود! سال را در حالی نو میکنم و نو میکنیم که همهی تبریکها بار عذاب وجدان برای خوشحالی دارند بس که این سال چرخ فلک با ما کینهورزی کرد و داغ به دلمان گذاشت. سالی که گذشت علیالخصوص نیمهی دومش هیچ وقت از یاد ما نخواهد رفت و فراموش نخواهیم کرد. ما از میان تجربههای تلخ زانو زمین زدیم دست هم گرفتیم و بلند شدیم. ما شاید برای اولینبار در 26 سال گذشته غمی را این چنین گروهی به دوش کشیدیم. به هم زنگ زدیم با هم اشک ریختیم، به آغوش هم پناه بردیم و حرف زدیم. این درد شاید از معدود چیزهایی باشد که ما همه در آن شریکیم. دردی که ما را به هم وصل میکند.
حالا به بهانهی شروع بهار که با انتشار ویروس کرونا و تعطیلی نسبی فعالیت انسان، زمین فرصت نفس کشیدن و آسایش ببیشتر خواهد داشت میخواهم آرزو کنم این بهار شروعی باشد برای جوانهزدن بذر همدلی، آگاهی، شجاعت و خواستهی مشترک که در روزهای تاریک در قلبمان کاشتیمش و با اشکهایمان آنرا آبیاری کردیم.
نوروزوتان بیشتر از هر زمان دیگر سبز و بهارتان سرشار از جوانه زدن و رشد کردن.