سرگیجه
چهارشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۹، ۰۲:۳۳ ب.ظ
دنیا دور سرم میچرخه و به تصویر خودم توی شیشهی پنجره نگاه میکنم.
حالا به جای دخترک همیشگی، زنی بالغ سراسر شور زندگی میبینم. زنی که میرقصه، میخنده و شاده. شاد؟ به چرخش سرم فکر میکنم. نه این شادی نیست، شاید بشه اسمشو مستی گذاشت. مست از زندگیای که درون رگهام جریان داره و حالا دیگه کسی جز خودم کنترلش نمیکنه.
فکر میکنم تا چند سال آینده مست باشم. و خوشا این مستی که درد رو قشنگ میکنه، که عقل رو روشن میکنه دل رو پرشور میکنه...
بیاید با من حدیث از مطرب و می بگین و راز دهر کمتر بجویید لطفا:)
چرا؟
چون که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معمارا رفقا!
۹۹/۱۱/۲۲