چندبار امید بستی و باز؟
سه شنبه, ۸ تیر ۱۴۰۰، ۱۲:۱۸ ب.ظ
تموم چیزی که من از این دنیا میخواستم دوست داشته شدن و دوست داشتن بی دریغ بودن. عشق دادن به ادما و عشق دریافت کردن. اما دنیا این رو ازم دریغ کرد و من این زخم بزرگ رو تا بی نهایت با خودم حمل میکنم... کاری نمیشه کرد. خب دریغ کرد! خب ادما جنبه نداشتن. نمیدونم. چطور برای بقیه داشتن؟ چطور بقیه ی ادما لایق این دوست داشته شدنه بودن؟ لایق حس خوب و ساختن بودن؟ من نبودم؟ من که همین امنیت و تا تهش پای یه قول بودن رو داشتم. من که هی و هی و هی مراعات کردم... چی شد؟ چرا من نه؟ نمیدونم... نشد دیگه ...نشد.
۰۰/۰۴/۰۸