رشته ی وصال ابهام ها

هیچ اگر سایه پذیرد ما همان سایه هیچیم

رشته ی وصال ابهام ها

هیچ اگر سایه پذیرد ما همان سایه هیچیم

من اینجا رو درست کردم تا ازخودم از اتفاقا و از فکرام راجع به خودم، زمین و زمان بنویسم. امید دارم تهش که رسیدم اینا رو بچسبونم به هم بگم ببین چی شد اینجا رسیدی؟ و بعدش چشمامو ببندم و برم برای همیشه.

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

تازه

دوشنبه, ۲۸ تیر ۱۴۰۰، ۰۳:۱۴ ب.ظ

امروز بعد از نمیدونم چندروز، شاید بشه گفت یک ماه برای یک ساعت ارامش رو حس کردم. ارامش؟ ندشاتن اضطراب، تکون ندادن پاها، حس خوب به زندگی و سبکی در حرکت. شاید تاثیر این بود که صبح که البته ظهر ساعت 11 از خواب که بیدار شدم یکم به کارای خونه رسیدم، غذا درست کردم و توی راه کارای اداریم رو انجام دادم. و همه چی انگار سرجاش بود. شده موقت، شده هرچی! خیلی حس خوبی بود. یه حس نابی که انگار همیشه باید باشه. انگار اصلا ما ادما برای این حس زندگی میکنیم. برای رها و خوش و راحت بودن جسم و ذهن. انگار فقط اون مدلی زندگی کردن یک ساعته که بهش میگن زندگی که ارزش اره برا جنگیدن...

بیش باد.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۰/۰۴/۲۸
پریسا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی